﴿رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْكَ﴾، ﴿لَنْ تَراني وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ﴾،[1]
چگونه به حق ملاقات ميکنند، مشاهده ميکنند و ساحت الهي را، نه آن ذات را، نه آن حوزه ذات و اوصاف ذاتي را، آنها که خطاب ﴿لَنْ تَراني﴾ آن را جدا کرده است، آن محدوده ممنوعه است. اما وقتي موساي کليم انتظار رؤيت حق را داشت، خداي عالم او را رأساً محروم نکرد، گفت مرا نميبيني اما ﴿وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ﴾، تجلي من را بنگر! فيض برتر من را بنگر! ببيني من تو را به کجا هدايت ميکنم!
اين تجلي چه کرد با موسي که اينگونه موسي مدهوش شد و نه بيهوش! اين يک تجلي بارز حق سبحانه و تعالي است. ﴿فَلَمّا تَجَلّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ﴾ تا اين حد اتفاق افتاد، مدهوشانه افتاد.
[1] اعراف/143