حق سبحانه و تعالي فلسفه آفرينش انسان را لقاء خود ميداند. در سوره مبارکه «رعد» آيه دوم: «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» ﴿اللَّهُ الَّذي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُون﴾، ملاحظه بفرماييد نظام هستي پايهريزي شده است، آسمان و زمين در پرتو اراده خالق يکتاي نظام هستي به خلقت و آفرينش رسيدهاند، هر کدام در جايگاه خود قرار گرفته است. ﴿سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ﴾ که چه؟ اين فلسفه آفرينش انسان است. انسان ميرود تا به اين امر منتهي بشود که لقاء حق را به يقين و با اطمينان دريابد: ﴿لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُون﴾.
بنابراين اصل اين لقاء را حق سبحانه و تعالي به عنوان فلسفه آفرينش نظام هستي و مشخصاً انسان که انسان با يقين، حالا إنشاءالله مشخص ميشود که مراد کدام نوع از يقين است که انسان به يقين به بارگاه لقاء حق ايمان بلکه ايقان پيدا بکند، يقين پيدا بکند که به ديدار حق ميرود، به ديدار حق نائل ميگردد.