یکی از خصیصه های امام علی علیه السلام، نوع تعامل علی بن ابیطالب با دنیاست. اصحاب و یاران پیامبر گرامی اسلام امتحانات سختی را در زمان حیات و بعد از رحلت پیامبر گذراندند، اما آن چیزی که باعث می شد آن همراهی و تبعیتی که علی بن ابیطالب داشت دیگران نداشته باشند، مسأله دنیا و نوع نگاه آنها به دنیا بود، این خصیصه را باید بنشاسیم و در این مسیر از او تبعیت کنیم .
ما از سخن وحی شنیده ایم که «حب الدنیا رأس کل خطیئه»، محبت دنیا رأس تمام خطاها و انحرافات و کجی هاست، آنچه سقیفه را ایجاد کرد محبت به دنیا بود، آنچه جنگ جمل و صفین را علیه مکتب اسلام بر پا کرد یا جریان های دیگر در صدر اسلام، همه منشأش حب دنیا بود و اما نوع تعامل علی بن ابیطالب با دنیا بسیار شگفت آور است، چون علی علیه السلام باطن دنیا را دید و حقیقتش را شناخت و آنگونه عمل کرد که جای عمل دارد. منشأ این جور معامله با دنیا دیدن حقیقت و باطن دنیا نیست، این عبارت مولا علی علیه السلام خطاب به دنیا را همگان شنیده اند که « قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا»، من فریب تو را نمی خورم چون تو را شناختم و تو را دشمن خود می دانم. اگر کسی با دنیا چنین نکند نشان از این است که محبت دنیا در دلش نشسته و هر کس سر سوزنی محبت دنیا را دلش داشته باشد، آن دل جای محبت به خدا نخواهد بود.
حکومت و حکمرانی و تسلط بر جامعه برای علی بن ابیطالب با اینکه قدرت الهی داشت و مردم هم با او بیعت کردند، ذاتا مطلوب نبود، همانطور که خود می فرماید این حکومت شما به اندازه عطسه بز گر در نزد من ارزش ندارد، این حکومت به اندازه کفش کهنه وصله خورده فرسوده نیز ارزش ندارد مگر اینکه از راه حکومت حقی احیا شود و یا باطلی را از بین ببرم.