... در اینجا بحث معماري اين حکمت متعالیه است است. ساختاري که اين حکمت با آن ساختار آغاز شده است. مستحضريد که ساير مشربهاي حکمي تا قبل از مرحوم صدر المتألهين يک شکل بسيطي داشت و خيلي معماري مشخصي را غير از آن روند عادي هر علم که با بررسي موضوعات آن علم و يا موضوع علم و يا احکام و امثال ذلک راه ديگري را طي نميکرد ولي مرحوم صدر المتألهين براي اين حکمت يک معماري و يک ساختاري را به ميدان آورد که اين معماري تمام ظرفيت حکمت متعاليه را در خودش دارد يعني هر آنچه را که حکمت متعاليه ميخواهد از جايگاه حکمت خودش آن را بررسي بکند ميتواند در اين چارچوب در اين فضاي ساختاري که ايجاد کرده اين را به آن توجه کند.
اين تعبير را اجازه بدهيد در مقدمهاي که خود جناب صدر المتألهين در اسفار آوردند همين را با بيان خود صدر المتألهين ما آغاز کنيم. ايشان در مقدمه اسفار آن سطر نهايي سطور نهايي ميفرمايند که «و اعلم أن للسلاك من العرفاء و الأولياء أسفارا أربعة؛ أحدها السفر من الخلق إلى الحق. و ثانيها السفر بالحق في الحق. و السفر الثالث يقابل الأول لأنه من الحق إلى الخلق بالحق. و الرابع يقابل الثاني من وجه لأنه بالحق في الخلق» بعد ميفرمايند که «فرتبت كتابي هذا طبق حركاتهم في الأنوار و الآثار على أربعه أسفار و سميته بالحكمة المتعالية في الأسفار العقلية فها أنا أفيض في المقصود مستعينا بالحق المعبود الصمد الموجود».
اين همان معماري است همان ساختاري است که جناب صدر المتألهين اين ساختار را عرفا وام گرفتند از عرفا استفاده کردند و آنچه را در اين حکمت يعني حکمت متعاليه بناست طراحي بشود و مطرح بشود و بارگزاري بشود به يک معنايي، در اين چارچوب هست...
... برويم مشخصاً همين مسيري که جناب صدر المتألهين در باب اسفار اربعه مطرح کرده. تا قبل از ايشان آنچه را که مثلاً از کتاب الهيات شفاي مرحوم شيخ الرئيس بوعلي سينا بود يا کتابي که از حکيم سهروردي بود يا ساير حکماء بود يک مسير مشخصي را طي ميکرد که موضوع هستي و احکام هستي و اقسام هستي و احکام اقسام عام هستي و اينگونه از مسائل واقعاً مطرح بود. ولي اين نوع نگاه و اين معماري که جناب صدر المتألهين دارد خيلي متفاوت کرده است و اينکه الآن بعد از چهارصد سال ما همچنان ميبينيم که بزرگان از حکمت معاصر ما وقتي ميخواهند سخن بگويند همچنان در آن فضاي معماري شده دارند کار ميکنند براي اين است که او توانسته بخشي از نيازها و مطالبات و انتظارات جامعه علمي را در فضاي حکمت پاسخگو باشد.
حالا يک مروري بکنيم ببينيم همين اسفار اربعه که ايشان طراحي کرده چگونه است؟
يک مسئله اين است که همانطور که خود ايشان فرموده اين است که «و اعلم أن للسلاك من العرفاء و الأولياء أسفارا أربعة» اين يک فرازي است که جناب صدر المتألهين آمده و اظهار کرده که اين ساختار ساختار ابداعي من نيست. گرچه من توانستم از اين ساختار و از اين معماري در فضاي حکمت بهره ببرم آنها در فضاي عرفان بهره بردند و من در فضاي حکمت بهره ميبرم که اين خودش يک ابداع است که آدم بتواند يک نوع شبيهسازي بکند که بتواند مسائل خودش را براساس آن معماري حرفهاي خودش را بزند.
ببينيد حکمت متعاليه عرفان نيست اما مسيري را که عرفا به لحاظ سير علميشان يا سير سلوکيشان طي کردهاند جناب صدر المتألهين آن سير و سلوک را خوش تشخيص داد درست تشخيص داد و اين مطلب را ما به عنوان يک بخش بايد إنشاءالله دنبال بکنيم. من معتقدم که خود اين مسئله که چگونه جناب صدر المتألهين به اين مسئله پرداخت و عرفا را و اولياء را که با اسفار اربعه حرکت کردهاند را چگونه شناخت؟ چون مستحضريد که خود اين مسئله جاي بحث زيادي دارد و شروح مختلف و اطوار مختلفي براي همين آنچه را که عارفان براي اين اسفار اربعه دارند ذکر کرده است که ما الآن وارد آن نميشويم اين خودش جا دارد و اينکه اسفار اربعهاي که نزد عرفا هست چيست؟ ما اين را اول خوب تشخيص بدهيم به عنوان يک بخشي از بحث اين را نگه بداريم اين خودش جاي کار دارد ريشهيابي بشود در آثار جناب ابن عربي بوده از جناب ... يا جناب کاشاني و ديگراني که هر کدام از اينها اين بحثها را مطرح کردهاند و پرداختند و اين اسفار هم مثلاً به نظر برخيها تا مثلاً خود حوزه اله فقط مطرح است. از حوزه اله به بعد را به عنوان سهو بعد از محو تلقي کردهاند و اصلاً ديگه پايين نيامدند بگويند که «من الحق الي الخلق بالحق» يا «من الخلق الي الخلق بالحق» اينها را مطرح نکردند و نوع نگاهي که عرفا دارند چون به حوزه اله و آياتي است به اينگونه از مسائل واقعاً نپرداختند.
حالا جناب صدر المتألهين اگر گفتند که ما اين رااز سلاک و عرفا داريم ميگيريم اين به اين معنا نيست که ما «طابق النعل بالنعل» همه آن چهار سفري که آنها رفتند را در فضاي حکمت خودمان ميخواهيم که داشته باشيم چون بعضيها عرض کردم که اصلاً تا حد محو رفتند تا مقام فناء رفتند.
جلسه اول سلسله مباحث« قوت و غنای حکمت متعالیه» / سخنرانی استاد در ـ 9 مهر 1403