دیدگاه استاد درباره پدیده علم و پدیده شبه علم!
این مسأله یک مسأله نوپدیدی نیست و در طول تاریخ علم همزاد با علم، شبه علم هم شکل گرفته است. این اتفاق جدیدی نیست که شبهعلم چالش جدی و اصلی ترین چالش برای علم باشد.
من مایلم که این بحث را یک مقدار قرآنی کنم و از جایگاه قرآن به ساحت علم نگاه کنم. حق سبحانه و تعالی این عالَم را که ایجاد کرده، این عالَم مجموعهای آمیخته از حق و باطل و خیر و شر است. اقتضای باطل هم از طریق شباهت شکل میگیرد. یعنی معمولاً باطلها یک ظاهر، جلوه و پردهای از حق دارند، اما لایههای متعددی از باطل هم دارند. خدای عالم این معنا را در بحث محکم و متشابه مطرح میکند. ما پدیدهای برتر و بالاتر از قرآن نداریم. قرآن یک موهبت الهی است و عالیترین هدیهای است که خدای عالم به بشر موهبت فرموده است. گرچه همهی صحف و کتب آسمانی، هر کدام صُحیفههای هدایتاند اما برترین و سید صُحف آسمانی، قرآن است.
خدای عالم در قرآن میفرماید که با اینکه قرآن نور است و تمام آنچه را که در آن هست، هدایت است اما به جهت اینکه انسانها در عالم لفظ و عبارتهای مادی و جهان طبیعت هستند، برخی از آیات در ارائه و نشان دادن حق به تمام معنا گویا نیستند و در مقام ارائه و رسانیدن حق ناقص هستند لذا این نقش، ایجاد شبهه میکند. متشابهات در قرآن عزیز وجود دارد و خدای عالم تصریح به وجود متشابهات دارد و هشدار جدی داده و فرموده است که به متشابهات نزدیک نشوید و معاذ الله در قلب کسانی که به سمت متشابهات حرکت میکنند «زیغ» وجود دارد: «فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْه» (آل عمران/7 ).
در ادامه خداوند فرمود: کسانی که قدرت ارجاع متشابهات به محکمات را دارند، میتوانند از کلیت قرآن بهره ببرند وگرنه همهی افراد، توان بهرهمندی از همهی آیات را ندارند. این متشابهات همان شبه قرآن به لحاظ معنایی هستند. محکمات، حقایق قرآنی را خوب توضیح میدهند و قابلیت اینکه به لحاظ معنایی متشابهات را هم پوشش دهند، دارند. اما کسانی که قدرت ارجاع متشابهات به محکمات را ندارند، نمیتوانند از آیات الهی بهرهمندی را داشته باشند.
بنابراین، این شباهت همواره در گذشته و حال چالشزا بوده و اکنون هم در مباحث علمی این چالش تحت عنوان شبهعلم بیشتر است. شاید اولین و بزرگترین چالش علم همان شبهعلم است. همانطور که در باب قرآن هم بزرگترین چالش، چالش متشابهات است که:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه/ چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
در حقیقت زمینهی افسانهگرایی، فسونگرایی، خرافهگری و نظائر آن در چنین شرایطی فراهم میشود. بنابراین مسألهی شبهعلم که همان مشابهت است اختصاصی به علم ندارد. در این رابطه هم خدای عالم مسألهی قرآن را اینگونه تعریف کرده و فرموده است که سعی کنید به متشابهات نزدیک نشوید و تنها کسانی که قدرت دارند میتوانند با ارجاع متشابهات به محکمات، از متشابهات هم بهره محکمی ببرند.
بنابراین، مسأله قیاس در دین از یک سو و تفسیر به رأی از دین از سوی دیگر، چالشهایی است که قرآن را به سمت شبه قرآن میبرد و این نوع از مسائل را پیش میآورد. پس، هر جایی در نظام طبیعت اینگونه است؛ هر چیزی که وجود داشته باشد شبیه آن هم هست. حتی به لحاظ مسائل مادی میگویند که هم طلا وجود دارد و هم شبه طلا که مطلّاست. مطلّا که طلا نیست یک رویه و ظاهری از طلا دارد اما حقیقت آن غیر از طلا است. بنابراین مسئلهی بر حذر داشتن اینکه قیاس در دین نشود یا تفسیر به رای نشود، برای این است که شبه دین یا شبه قرآن، حکم قرآن را پیدا نکند.
برگرفته از مصاحبه استاد مرتضی جوادی آملی با موضوع «پدیده علم» و «شبه علم»
تاریخ 1403/06/21