ویژه برنامه حیات فاطمی ؛ سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی
▪️ جلسه سوم؛ جمادی الثانی 1445
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين».
به مناسبت ايام فاطميه صديقه کبري حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بحثي را با مخاطبان ارزشمند و گرامي داريم تحت عنوان «حيات فاطمي».
شخصيت زهراي مرضيه(سلام الله عليها) که به عنوان صديقه کبري در بيان حضرت امام صادق(عليه السلام) آمده است محور معرفت و ارادت بايد قرار بگيرد. اين صلواتي که با محوريت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) شکل گرفت که «اللهم صل علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها و السرّ المستودع فيها» اين صرفاً يک صلوات و يک دعا نيست بلکه دالّ بر هم معرفت و هم ارادت است. با کلامي و بياني نوراني از حضرت امام صادق(عليه السلام) که ابوبصير از امام صادق(عليه السلام) نقل کرده است فرموده است که زهرا(سلام الله عليها) «هي الصديقة الکبري و علي معرفتها دارت القرون» (امالی شيخ طوسی ص 668) اين سخن بسيار گرامي و ارجمند است که امام صادق(عليه السلام) در باب شخصيت زهرا(سلام الله عليها) اينگونه بيان فرمودند که معرفت حضرت زهرا(سلام الله عليها) معيار زندگي و زيست است.
گرچه شناخت زهرا(سلام الله عليها) کار آساني نيست و انسان نميتواند به مقام شامخ زهرا(سلام الله عليها) آنگونه که هست راه پيدا کند زيرا همانطوري که در روايات ما آمده است در مقام تعيين مصداق ليله قدر يک امر ظاهري است که همان شب قدر است و يک امر باطني که تأويل و روح و باطن شب قدر است که در حديث شريف آمده است که «الليلة فاطمة سلام الله عليها و القدر الله سبحانه و تعالي» يعني خداي عالم در عاليترين تجلياش بر وجود زهراي مرضيه که از اسم فاطر حق منشق شده است «يا فاطر بحق فاطمه» همه آنچه را که در عالم هستي وجود دارد در وجود زهراي مرضيه(سلام الله عليها) متجلي ساخت و او وعاء کليه عالم است و از اين رهگذر شناخت ليله قدر امکانپذير نيست «و ما ادريک ما ليلة القدر» که ليله قدر چه به لحاظ ظاهر و چه به لحاظ باطن عمقش و کنهش قابل معرفت نيست.
آنچه که در بيان امام صادق(عليه السلام) آمده است که «و هي الصديقة الکبري» چون در قرآن خداي عالم مريم(سلام الله عليها) را به عنوان صديقه معرفي کرد «ما المسيح بن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقة» اين بيان خداي عالم است در باب شأن مريم(سلام الله عليها) که به اين عظمت او را ستود و او را صديقه معرفي کرد اما همانگونه که تمام شؤون مريم(سلام الله عليها) جلوه شؤون زهراي مرضيه(سلام الله عليها) است در جريان صديقه بودن هم همينگونه است و لذا مريم(سلام الله عليها) اگر صديقه معرفي شده است صديقه کبري فاطمه زهرا(سلام الله عليها) است که فرمود «هي الصديقة الکبري.
از اين رهگذر بر همه ما لازم و فرض است که معرفت زهرا(سلام الله عليها) را معيار و ملاک خود قرار بدهيم شناخت و آگاهي نسبت به اين وجود مقدس و پذيرش ولايت اين بانوي الهي و حول محور او محبت و ارادت را گرداندن
اين از اموري است که بر همه ما فرض و لازم است
آنچه که اقتضاي اينگونه از بيانات است اين است که به حيات فاطمي ما آگاهي و شناخت پيدا کنيم. اينکه حضرت را در اين حد خطاب کردهاند و به عظمت ستودهاند براي جايگاه ويژه اوست
بضعة المصطفی عقيلة وحي کأبيها الهها اوحاها
هل يکن فی الوجود منها شبيه قل ابوها و بعلها و ابناها
«بضعة الرسول» که پاره تن است مسائل جسماني و نفساني صرفاً نيست. بله به لحاظ محبت و علاقه انساني او پاره تن پيامبر است اما اين پاره تن بودن منهاي پاره جان و حقيقت و روح بودن نيست. «بضعة الرسول» آن کسي که پاره تن رسول گرامي هست «عقيلة وحي» بر او هم وحي نازل ميشود «کأبيها» همانند پدرش رسول گرامي اسلام که بر او وحي ميشود. «الهها اوحاها» اله فاطمه(سلام الله عليها) بر او وحي ميفرستد.
اگر نسبت به مريم(سلام الله عليها) فرشتگان براي او پيام دارند که «يا مريم ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علي نساء العالمين» در ارتباط با شأن والاي فاطمه زهرا(سلام الله عليها) خود خدا مستقيماً براي او وحي دارد و جبريل امين را براي او ميفرستد «بضعة المصطفی عقيلة وحي کأبيها الهها اوحاها هل يکن في الوجود منها شبيه» آيا در عالم هستي شبيهي براي او هست؟ «قل» اگر کسي چنين سؤالي کرد «قل ابوها و بعلها و ابناها» بله، تنها کساني که شبيه به زهراي مرضيه(سلام الله عليها) هستند پدر بزرگوارشان رسول گرامي اسلام و همسر عزيز و ارجمندشان علي بن ابيطالب و فرزندانشان حسن و حسين(عليهم آلاف التحية و الثناء) و همانگونه که خود پيامبر گرامي اسلام در شأن زهراي مرضيه فرمود که «علي وجه الارض لم يکن لها کفو» براي حضرت زهرا(سلام الله عليها) کفو و همتايي نبوده است جز علي بن ابيطالب که اگر علي بن ابيطالب(عليهما السلام) نبود زهراي مرضيه(سلام الله عليها) عِدل و همسري براي او نبوده است.
بنابراين با شناختي که نسبت به زهراي مرضيه(سلام الله عليها) حاصل ميشود حيات فاطمي براي ما معنا پيدا ميکند. آنچه که بيان شده است نشان از اين است که او ميتواند محور معرفت و زيست و زندگي جوامع انساني و اسلامي باشد. معرفت او محبت او ولايت او و ارادت نسبت به او همه و همه محور گردش و گرداندن حيات و زندگي انساني است. اميدواريم که از حيات او درس بياموزيم و زندگي خود را بر مبناي حيات فاطمي بسازيم.
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»